مستجمع
/mostajme~/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جمع کنند. گرد آوردنده جامع : ذات نامبارکش مستجمع فساد و مکر و مجمع فجور و غدر خواهد بود . ۲ - آنکه بهم. مقاصد خود نایل آمده .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید