مستأمنه
لغت نامه دهخدا
مستأمنه. [ م ُ ت َءْ م ِ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) مستأمنة. مستأمن. افراد حربی که در بلاد اسلام باشند. || از دو شاهد زیر بر می آید که کلمه معنی به پناه آمده داشته باشد : دو هزار از این عرب مستأمنه به دهستان روند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 460 ). حاجب بزرگ بر حکم فرمان به نشابور آمد و ز نشابور به گرگان و بیشتر از عرب مستأمنه گرگان را بدو سپردند. ( تاریخ بیهقی ص 475 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید