مستاصل شدن


مترادف مستاصل شدن: درمانده شدن، ناتوان گشتن، بیچاره کردن، بدبخت شدن، پریشان گشتن، نابود شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- ریشه کن شدن ازبیخ برکنده شدن . ۲ - فقیرشدن تهی دست شدن : (( ومیترسم که اگر مال مواضعت را امسال را طلب کنند بعضی مستاصل شوند . ۳ - بدبخت شدن پریشان شدن . ۴ - مجبورشدن .

جدول کلمات

مستأصل شدن
به ستوه آمدن

پیشنهاد کاربران

خیلی راحته بی زحمت همه چی رو بهش نسبت ندید در بعضی مواقع انسان درمانده و گرفتار میشه یا جایی به قولا گیر می کنه وراه به جایی نداره و احتیاج به همکاری و کمک داره حتی برای مدتی کوتاه این اصطلاح رو معمولا
...
[مشاهده متن کامل]
عوام تو این زمینه به کار میبرند که فلانی فعلا مستأصل شده و نیاز به همکاری یا کمک داره در هر صورت خیلی ممنونم از شما البته در واقع این معانی بهش مربوط میشه ولی در موارد جزئی یا مشکلاتی از این قبیل هم به کار می ره خیلی ممنون تشکر از نظرات شما

دودل شدن، شیش و بش، دوگانگی ، دوراهی قرارگرفتن
تنها شدن وناامیدشدن
دریده شدن و خاک برسری
دوگانه

بپرس