مست گردیدن. [ م َ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) مست شدن. مست گشتن. انتشاء. استنشاء. تنشی. خذم. نشوة. ( از منتهی الارب ). رجوع به مست گشتن شود. || معجب و متکبر و مغرور شدن.و رجوع به مست و مست گشتن و مست شدن شود.