مسبد

لغت نامه دهخدا

مسبد. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدرتسبید. رجوع به تسبید شود. || ترک کننده روغن زدن و شستن سر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

مسبد. [ م ُ س َب ْ ب َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر تسبید. رجوع به تسبید شود. || بالغ و رسنده : داهیة مسبد؛ یعنی بالغ. ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بالغ و رسنده

پیشنهاد کاربران

بپرس