مسای

فرهنگ فارسی

اول شب، سرشب، شبانگاه، خلاف صباح، امسیه جمع

پیشنهاد کاربران

آشنایی با واژگانِ " مَسا ( ی ) ، مَس، مَساد، مَسَن و. . . " و پسوندِ " - آد/ - آ ( ی ) " در زبانِ پارسی :
( تاپایان بخوانید، چراکه بندهایِ پایانی گیرا و زیبا خواهد بود ) :
1 - در زبانِ اوستاییِ جوان، واژه یِ "مَس:mas" در نقشِ "صفت" آمده و به معنایِ:
...
[مشاهده متن کامل]

1. 1 - lang :دراز، طولانی، دور
2. 1 - gross، ausgedehnt: بزرگ، کلان، کشیده، گسترده، وسیع
بوده است. اُزوارشِ این واژه در زبانِ پارسیِ میانه همان "مَس" بوده است.
نکته 1:پس تا اینجا در زبانِ پارسیِ میانه نیز "مَس" صفت بوده است.
2 - در زبانِ اوستاییِ جوان، واژه یِ "مَسَن:masan" را که دارایِ پسوندِ اوستاییِ " - َ ن:an - " بوده است، هم در نقشِ "نام" و هم در نقش "صفت" داشته ایم:
1. 2 - Bedeutendheit، Groesse: بزرگی، اندازه، کلانی
2. 2 - bedeutend، gross: بزرگ، کلان، عمده، برجسته، مهنده، مهم، قابل توجه
در اُزوارشِ این واژه به زبانِ پارسیِ میانه آمده است: "مَسیه:masih" که از پسوندِ نامسازِ " - یه" ساخته شده است و چنانکه می دانید، این پسوند در پارسیِ نو به ریختِ " - ی" نیز در دسترس است.
3 - در زبانی اوستاییِ جوان، واژه یِ "مَسَه:masah" به معنایِ
1. 3 - Groesse:بزرگی، اندازه، کلانی
2. 3 - Laenge: درازا، طول، دوری
بوده است؛ جاییکه پسوندِ نامسازِ اوستاییِ " - َ ه :ah - " در آن بکار رفته است. به گفته یِ بارتولومه، اُزوارشِ این واژه ی اوستایی به زبانِ پارسیِ میانه "مَسیه" و "مَساک" بوده است که در یکمی پسوندِ نامسازِ " - یه" و در دومی پسوندِ " - آک" بکار رفته است.
4 - در زبانِ اوستاییِ جوان همچنین واژه یِ "مَسیشتَ:masišta" را داشته ایم که نشانه یِ تَرینی " - یشتَ" در آن بکار رفته است؛پس به روشنی در اینجا نیز "مَس" صفت بوده است.
5 - در زبانِ اوستاییِ جوان همچنین واژه یِ "مَسیتَ:masita" را به معنایِ
1. 5 - umfangreich، gross : بزرگ، کلان، گسترده، وسیع
داشته ایم که " - یتَ" در آن بعنوانِ "نشانه یِ کُنیده ساز" بوده است. اُزوارشِ این واژه به زبانِ پارسیِ میانه همان "مَس" در شماره ی ( 1 ) است.
این واژه چنانچه به پارسیِ نو راه می یافت، به ریختِ " مَسیته" می بود.
پرسش1: پس آیا می توان بسته به زبانِ اوستایی و شماره ( 5 ) ، "مَسیتَن" را در پارسیِ نو داشت؟
. . . . . .
دیدگاهِ "کارل زالمان" درباره یِ واژگان "مَساد، مَسا ( ی ) " و پسوندِ" - آد/ - آ ( ی ) " در آن:
کارل زالمان در زیردسته یِ پسوند " - آد:ād - " در زبانِ پارسیِ میانه چنین گفته است:
نامواژگانِ دارایِ چنین پسوندی، "ویژگی ها" را بازنمایی می کنند. ( Substantiva der Eigenschaft )
وی از واژگانِ "گرماد/گرما ( ی ) "، "سَرماد/سرما ( ی ) "، "روشناد/روشنا ( ی ) "، "پَهناد/پَهنا ( ی ) "، "ژرفاد/ژرفا ( ی ) "، "مَساد/مَسا ( ی ) " نام می برد. وی "مَسا ( ی ) " را برابر با "Groesse: بزرگی، اندازه، کلانی" آورده است. همچنین وی درآنجا بر می داود که پسوندِ " - آد" بدستِ پارسیان به ریختِ " - آی:aē - " تَرانوشته شده است، چیزی که تاپیش از این، برآمده از " - آک" دانسته وخوانده می شد. او سپس از واژگانی در زبانِ پارسیِ میانه بمانندِ "دراژاد/درازاد" و "بالاد" که در پارسیِ نو به ریختِ "درازا ( ی ) " و "بالا ( ی ) " درآمده اند، نام می برد، تا اُستوانشی بر دیدمانِ خود باشد.
( نیاز به یادآوری است که "بالاد" در پارسیِ میانه به معنای "بلندی، ارتفاع" و برابر با "Hoehe" ( آلمانی ) آمده است. )
نکته2: چنانکه در نکته یِ ( 1 ) گفته شد، " مَس" صفت بوده است و با افزودنِ پسوندِ نامسازِ " - آد/ - آ ( ی ) " ، نامواژه یِ "مَساد/مَسا ( ی ) " بدست آمده است؛ چنانکه در واژگانِ نامبرده، " گرم، روشن، ژرف، دراز، پهن و. . . " صفت بوده اند.
نکته3: همچنین می توان واژه ی "مَساد/مَسا ( ی ) " را در پیِ دگرگونیِ آوایی "س/ه" به ریخت "مَهاد/مَها ( ی ) " نیز بکار برد.
نکته4: تنها یک زبان شناس و ترگوینده ی باریکبین می تواند دریابد که تا چه میزان باززَیِش ( =زنده سازیِ ) این واژگان می تواند راهگشا و کارساز باشد.
. . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 1155 و 1156 از نبیگ" فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگِ 278 از "بخش سوم - پارسیِ میانه" ( کارل زالمان )

مسایمسای
در پعلوی "به معنی آندازه و ارتفاع"
مسای سینه = به اندازه ی عرض سینه
مسای قانونی