مسامرت
لغت نامه دهخدا
مسامرة. [ م ُ م َ رَ ] ( ع مص ) مسامره. افسانه گفتن. ( منتهی الارب ). با کسی سمر گفتن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر حدیث گفتن در شب. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید