مسامحه

/mosAmehe/

مترادف مسامحه: اهمال، تسامح، تساهل، تعلل، تغافل، تکاهل، تهاون، سستی، طفره، غفلت، کاهلی، کوتاهی، مماشات، مماطله

متضاد مسامحه: جدیت

برابر پارسی: آسان گرفتن، ساده انگاری، سستی ورزیدن، کوتاهی

معنی انگلیسی:
negligence, nonchalance, indulgence, forbearance, dereliction, neglect, slackness

لغت نامه دهخدا

مسامحه. [ م ُ م َ ح َ ] ( ع اِمص ) مسامحة. مسامحت. سهل انگاری و آسان شمردگی و تهاون و تغافل. ( ناظم الاطباء ). آسان فراگرفتن. با کسی آسان و سهل فرا گرفتن. آسان گزاری. آسانی. مساهله. مساهلت. اغماض. به نرمی رفتار کردن. مدارا کردن. || نرمی و مدارا. || تنبلی و کاهلی. ( ناظم الاطباء ). به تأخیر انداختن کاری را. || کوتاهی و اهمال. و رجوع به مسامحة و مسامحت شود. || در اصطلاح اخلاقی ، ترک کردن بعضی از چیزها است که واجب نبود. ( از اخلاق ناصری ص 79 ).، ( مس-امحةً ) مس-امحةً. [ م ُ م َ ح َ تَن ْ ] ( ع ق ) از روی مسامحه. با سهل انگاری. با اهمال.

فرهنگ فارسی

آسان گرفتن، سهل انگاشتن، به نرمی ومدارا کارکردن
از روی مسامحه با سهل انگاری : مسامحه پیشنهاد او را قبول کرد .
سهل انگاری و تغافل

فرهنگ معین

(مُ مَ حَ یا حِ ) [ ع . مسامحة ] (مص ل . ) آسان گرفتن ، به نرمی رفتار کردن .

فرهنگ عمید

آسان گرفتن، سهل انگاشتن، به نرمی و مدارا کار کردن.

دانشنامه آزاد فارسی

مُسامحه
(مقابل عمد) آن است که شخص قصد زیان زدن به دیگری را ندارد، ولی درنتیجۀ غفلت و بی احتیاطی سبب واردآمدن ضرر به او می شود. مانند آن که راننده ای به علت سرعت غیر مجاز با ماشین دیگری تصادف کند و موجب واردآمدن خساراتی به آن شود؛ اعم از این که زیانِ وارده ناشی از تقصیر یا مسامحه باشد، شخص باید از عهدۀ جبران زیان های ناشی از کار خود برآید. براساس همین قاعدۀ عقلی، مادۀ ۳۳۵ قانون مدنی پیش بینی نموده که در صورت تصادم دو وسیلۀ نقلیه اعم از کشتی، قطار یا اتومبیل یا امثال آن، مسئولیت متوجه طرفی خواهد بود که تصادم درنتیجۀ عمد یا مسامحۀ او حاصل شده باشد و اگر طرفین مسامحه کرده باشند هر دو مسئول خواهند بود.

مترادف ها

carelessness (اسم)
مسامحه، لاابالی گری، پشت گوش فراخی، سبکباری، فروگذاری، سرسری، عدم توجه

negligence (اسم)
مسامحه، پشت گوش فراخی، سرسری، قصور، غفلت، اهمال، فراموشکاری، فرو گذاشت

nonchalance (اسم)
مسامحه، سهل انگاری، لاقیدی

فارسی به عربی

اهمال

پیشنهاد کاربران

کوتاهی کردن/قصور
ولنگاری، آسانگیری
سستی کردن به سادگی گذشتن از ، متضاد جدیت بخرج دادن در اینگلیسی neglect. , Delinquency در فرانسه n�gligence در یونانی παραμέληση
با او مسامحه کن ، از کارش چشم پوشی کن، با او نرم برخورد کن، کوتاه بیا
تلفظ: ( مُ مَ حَ یا حِ )
[ عربی مسامحه ]
( مصدر لازم )
آسان گرفتن
به نرمی رفتار کردن.
◀️ علی مسامحه عثمان در خصوص اجرای حد شرعی بر خویشانش، توزیع فیء میان امویان و بدعت در عبادات را برنمی تابید ( تاب نمی آورد )
...
[مشاهده متن کامل]

Ali did not tolerate Uthman's ease with regard to the implementation of the Islamic law on his relatives, the distribution of fie among the Umayyads, and innovation in worship.

عقود مسامحه ایی مثل'' ضمان ''علم اجمالی ( مختصر ) داشتن کفایت میکنه
مسامحه یعنی ساده گرفتن و متضاد آن جِدّیت
عقود مغابنه ایی مثل '' بیع . اجاره '' در استیلا مالکیت عین و منافع هیچکس بدنبال ضرر نیست و بدنبال سود
چشم پوشی، کوتاهی
مسامحه : آسان گرفتن / ساده انگاری
مسامحه:ساده انگاری - آسان گرفتن - اهمال کردن - به نرمی رفتار کردن
عقود مسامحه ای عقودیست که در آن قصد طرفین عقد، گذشت و احسان میباشد که در این عقود علم اجمالی طرفین به مورد معامله کافیست.
مسامحه : ساده انگاری
آسان گرفتن
بوتزت
مسامحه درماده 145 قانون مجازات اسلامی به معنی سهل انگاری، غفلت
مسامحه , در "اصطلاح حقوقی" به معنای عقدی که طرفین هدفشان ارفاق, گذشت یا احسان به طرف دیگریست,
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس