مسامته

لغت نامه دهخدا

( مسامتة ) مسامتة. [ م ُ م َ ت َ ] ( ع مص ) مقابل و موازی و برابر چیزی قرار گرفتن. ( اقرب الموارد ). برابری و محاذات.
- برهان مسامته ؛ در اصطلاح منطق ، یکی از براهینی است که به منظور اثبات تناهی ابعاد اقامه شده است. رجوع به برهان در ردیف خود شود.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) مقابله کردن . یا برهان مسامته . یکی از براهینی است که بمنظور اثبات تناهی ابعاد اقامه شده است . ماحصل برهان آنکه دو خط متوازی هرگاه بنحوی از انحائ مسامت یکدیگر گردند در اولین نقط. مسامته زاویه ای حادث میکنند و ناچار اولین نقطه ای در مسامته بایستی وجود داشته باشد . بعد از این مقدمه گوییم که خطی از مرکز کره بطور متناهی و مستقیم ( بالفرض ) خارج میکنیم و خط دیگری بطور بی نهایت از خارج کره محاذی با آن رسم مینماییم وبعد کره را حرکت میدهیم بنحوی که خط مخرج از مرکز کره با خط خارج یعنی خطی که از خارج کره رسم شده است مسامت ( هم سمت ) شوند ناچار حصول مسامته در اولین نقط. خط متناهی یا غیر متناهی است و بافرض اینکه خط خارج از کره غیرمتناهی است هر نقط. از آن که اولین نقط. مسامته فرض شود مافوق آن نقط. دیگری است بطور بی نهایت و در نتیجه لازم میاید که اولین نقطه هم سمت یعنی مسامت نباشد و بالنتیجه مسامته حاصل نگردد و این امر خلاف فرض و واقع است زیرا بالوجدان میدانیم که موازات قطع شده و مسامته حاصل شده است .

پیشنهاد کاربران

بپرس