مسافحه

لغت نامه دهخدا

( مسافحة ) مسافحة. [ م ُ ف ِ ح َ ] ( ع ص ) تأنیث مسافح. نعت فاعلی از مسافحة. زانیة. زن بدکار. زنی پلیدکار. ( دهار ). ج ، مسافحات. رجوع به مسافح و مُسافَحة شود.

مسافحة. [ م ُ ف َ ح َ] ( ع مص ) سفاح. زنا کردن. ( منتهی الارب ). با کسی زناکردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ).فجور کردن و زنا کردن با یکدیگر. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) زنا کردن . ۲- ( اسم ) زنا.
زنا کردن

فرهنگ معین

(مُ فِ حِ یا فَ حَ ) [ ع . مسافحة ] (مص م . ) زنا کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس