مساع

لغت نامه دهخدا

مساع. [ م َ عِن ْ ] ( ع اِ ) مساعی. ج ِ مَسعاة. ( اقرب الموارد ). رجوع به مساعی و مسعاة شود. || ج ِ مَسعی. ( اقرب الموارد ). رجوع به مساعی و مسعی شود.

پیشنهاد کاربران

مساع به زمان دلالت داره یعنی وقتی که خورشید غروب کرده و تقریبا شب هست