مسارعت
مترادف مسارعت: شتاب، تعجیل، سرعت، سبقت، شتافتن، شتاب کردن، تندشتافتن، بریکدیگر پیشی گرفتن
لغت نامه دهخدا
- مسارعت کردن ؛ شتاب نمودن. تعجیل کردن. شتافتن. عجله کردن. شتابی نمودن.
مسارعة. [ م ُ رَ ع َ ] ( ع مص ) مسارعت. شتافتن. ( منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). سرعت گرفتن. ( اقرب الموارد ). با کسی شتافتن. ( ترجمان القرآن علامه جرجانی ). شتافتن و با هم شتابی و جلدی نمودن. ( آنندراج ). || شتابانیدن. ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). و رجوع به مسارعت شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بر یکدیگر پیشی گرفتن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید