مسارب

لغت نامه دهخدا

مسارب. [ م َ رِ ] ( ع اِ )ج ِ مَسْربة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). چراگاهها. رجوع به مسربة شود. || در عبارت ذیل از ترجمه تاریخ یمینی ( ص 256 ) می نماید که همانند جمع سَرَب به معنی سوراخها و خانه های کنده در زیرزمین و آبراهه به کار رفته است و البته معنی اخیر بیشتر محتمل است : راه لشکر باز دادند تا در قلعه افتادند و چون برگ خزان سرها از قلعه به زیر ریختند... بقایای سیف خود را در چاهها و مسارب زمین انداختند.

فرهنگ فارسی

چراگاه ها

پیشنهاد کاربران

کلمه ی اشنای سراب هم خانواده ی کلمه ی مسارب است برای یادسپاری اسان تر کلمات نااشنا می توان از ارتباط برقرار کردن کلمه ی نا اشنا با اشنا بهره برد برای اینکار خلاقیت لازم است خلاقیتی از نوع بازی با کلمات نه خلق اثر ادبی .
...
[مشاهده متن کامل]

در مسارب آب چیزی جز سراب دیده نشد ( گذرگاه ها و مجاری اب خشک شده بود )
یا در مسارب آب مشاربی ندیدم ( جایی برای نوشیدن ندیدم که بتوان اب را برداشت و نوشید یا ابی ندیدم که بنوشم یا نوشیدنی قابل خوردنی ندیدم )
در ضمن:مشارب هم معنی جای نوشیدن می دهد هم جمعِ مشرب است به معنای نوشیدنی ها، مشروب ها.

از المعانی:
مَسْرَب : ج مَسَارِب [سرب]: گذرگاه؛ مَسْرَبُ الْماءِ: مسیل آب.
مَسْرَبَة : ج مَسَارِب [سرب]: مجراى اشک و مانند آن، چراگاه،

بپرس