مساحت گر. [ م َ ح َ گ َ ] ( ص مرکب ) مسّاح. مساحت دار. مساحت کننده : مساحتگران داشت اندازه گیربر آن شغل بگماشته صد دبیر.نظامی.چون مساحت گران دریایی زد در آن خم به آب پیمایی.نظامی ( هفت پیکر ص 207 ).