مسا


مترادف مسا: اول شب، شبانگاه ، مغرب

متضاد مسا: صباح

لغت نامه دهخدا

مسا. [ م َ ] ( ع اِ ) مساء. شبانگاه. شبانگاهان. شب. غروب. رجوع به مساء در ردیف خود شود :
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
روزم همه شب است و صباحم همه مسا.
مسعودسعد.
تو تا چو خورشید از چشم من جدا شده ای
همی سیاه مسا گرددم سپید صباح.
مسعودسعد.
ز بس بلندی ظل زمین به من نرسد
نه ام سپید صباح است و نه سیاه مسا.
مسعودسعد.
صباح و مسا نیست در راه وحدت
منم کز صباح و مسا می گریزم.
خاقانی.
علی الصباح به روی تو هر که برخیزد
صباح روز سلامت بر او مسا باشد.
سعدی.
مسای مظلم او کز برش تو برخیزی
صباح مقبل او کز درش تو بازآئی.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مسائ : علی الصباح بروی تو هر که برخیزد صباح روز سلامت برو مسا باشد . ( گلستان )

فرهنگ عمید

اول شب، سر شب، شبانگاه.

دانشنامه آزاد فارسی

مِسا (mesa)
(واژه ای اسپانیایی به معنای میز) سکوییبا سطح تخت و جوانب تُندشیب، متشکل از لایه های افقی و ضعیف سنگ که سازندیمقاوم روی آن قرار گرفته است. سکوهایی از این نوع، به ویژه، در نواحی بیابانی ایالات متحد امریکا و مکزیک یافت می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس