مسئله ذهن و بدن یا نفس و بدن ( به انگلیسی: mind–body problem ) ، مناقشه ای که پیرامون ارتباط میان فکر و خودآگاهی در ذهن انسان و مغز به عنوان عضو فیزیکی بدن، بحث می نماید. [ ۱] این مسئله از این پرسش متمایز است که ذهن و بدن چگونه به لحاظ شیمیایی و فیزیولوژیکی کار می کنند، چون در آن پرسش تعامل گرایی میان ذهن و بدن پیش فرض انگاشته شده است. [ ۲] این مسئله زمانی مطرح می شود که ذهن و جسم دو چیز متفاوت پنداشته می شوند؛ برمبنای این فرضیه که ذهن و جسم در ماهیت خود به صورت اساسی از هم متفاوت اند. [ ۲]
طرح این مسئله توسط رنه دکارت در قرن هفدهم میلادی منتج به دوگانه انگاری دکارتی شد. این مسئله توسط فیلسوفان قبل از ارسطو، [ ۳] [ ۴] در فلسفه سینوی[ ۵] و در سنت های اولیه آسیایی نیز مطرح بوده است. دربارهٔ این مسئله رویکردهای گوناگونی پیشنهاد شده است. این رویکردها یا دوگانه گرا هستند یا یگانه انگار. دوگانه گرایی یک تمایز سختگیرانه میان واقعیت های ذهن و ماده قائل است. یگانه انگاری می گوید تنها یک واقعیت متحد کنندهٔ خنثی یا ماده یا جوهر وجود دارد که همه چیز می تواند بر مبنای آن تشریح گردد.
هر کدام از این دسته ها دارای انواع متعددی هستند. دو نوع اصلی دوگانه گرایی عبارت از دوگانه گرایی جوهری است که بر پایه آن ذهن از یک نوع جوهر مجزا ساخته شده است که از قوانین فیزیکی تبعیت نمی کند و دوگانه انگاری ویژگی که بر پایه آن ویژگی های ذهنیِ درگیر تجربه های خودآگاهانه، همان ویژگی های بنیادین هستند، سایر ویژگی های اساسی نیز توسط فیزیکِ مکمل شناخته می شوند. سه نوع مهم یگانه انگاری عبارتند از، فیزیکالیسم که بر پایه آن ذهن متشکل از ماده ای است که با روشی ویژه سازمان یافته است؛ ایده آلیسم که می گوید این تنها تفکر است که حقیقتاً وجود دارد و ماده تنها نمایانگر فرایندهای ذهنی است و یگانه انگاری بی طرفانه ( یا خنثی ) ، که می گوید ذهن و ماده ابعادی از جوهرهای مجزا هستند که با هیچ یک از آنها مشابه نیستند. دوگانه انگاری موازی می تواند جایگزین محتملِ سومی برای رابطه میان ذهن و جسم و تعامل ( دوگانه گرایی ) و کنش یک جانبه ( یگانه انگاری ) باشد. [ ۶]
نگرش های فلسفی متعددی ایجاد شده اند که دوگانگی ذهن و جسم را رد می کنند. متریالیسم تاریخی کارل مارکس و نویسندگان بعدی که خود نوعی از فیزیکالیزم است، بدین باور بود که خودآگاهی بر اثر اتفاقات مادی محیط یک شخص ناشی می شود. [ ۷] ردِ صریح مسئله دوگانگی ذهن و جسم در ساختارگرایی فرانسوی یافت می شود و این موضعی است که به صورت کلی فلسفه های قاره ای پسا - جنگ را مشخصه سازی کرده اند. [ ۸]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفطرح این مسئله توسط رنه دکارت در قرن هفدهم میلادی منتج به دوگانه انگاری دکارتی شد. این مسئله توسط فیلسوفان قبل از ارسطو، [ ۳] [ ۴] در فلسفه سینوی[ ۵] و در سنت های اولیه آسیایی نیز مطرح بوده است. دربارهٔ این مسئله رویکردهای گوناگونی پیشنهاد شده است. این رویکردها یا دوگانه گرا هستند یا یگانه انگار. دوگانه گرایی یک تمایز سختگیرانه میان واقعیت های ذهن و ماده قائل است. یگانه انگاری می گوید تنها یک واقعیت متحد کنندهٔ خنثی یا ماده یا جوهر وجود دارد که همه چیز می تواند بر مبنای آن تشریح گردد.
هر کدام از این دسته ها دارای انواع متعددی هستند. دو نوع اصلی دوگانه گرایی عبارت از دوگانه گرایی جوهری است که بر پایه آن ذهن از یک نوع جوهر مجزا ساخته شده است که از قوانین فیزیکی تبعیت نمی کند و دوگانه انگاری ویژگی که بر پایه آن ویژگی های ذهنیِ درگیر تجربه های خودآگاهانه، همان ویژگی های بنیادین هستند، سایر ویژگی های اساسی نیز توسط فیزیکِ مکمل شناخته می شوند. سه نوع مهم یگانه انگاری عبارتند از، فیزیکالیسم که بر پایه آن ذهن متشکل از ماده ای است که با روشی ویژه سازمان یافته است؛ ایده آلیسم که می گوید این تنها تفکر است که حقیقتاً وجود دارد و ماده تنها نمایانگر فرایندهای ذهنی است و یگانه انگاری بی طرفانه ( یا خنثی ) ، که می گوید ذهن و ماده ابعادی از جوهرهای مجزا هستند که با هیچ یک از آنها مشابه نیستند. دوگانه انگاری موازی می تواند جایگزین محتملِ سومی برای رابطه میان ذهن و جسم و تعامل ( دوگانه گرایی ) و کنش یک جانبه ( یگانه انگاری ) باشد. [ ۶]
نگرش های فلسفی متعددی ایجاد شده اند که دوگانگی ذهن و جسم را رد می کنند. متریالیسم تاریخی کارل مارکس و نویسندگان بعدی که خود نوعی از فیزیکالیزم است، بدین باور بود که خودآگاهی بر اثر اتفاقات مادی محیط یک شخص ناشی می شود. [ ۷] ردِ صریح مسئله دوگانگی ذهن و جسم در ساختارگرایی فرانسوی یافت می شود و این موضعی است که به صورت کلی فلسفه های قاره ای پسا - جنگ را مشخصه سازی کرده اند. [ ۸]
wiki: مسئله ذهن و جسم