مزیز. [ م َ ] ( ع ص ) افزون و اندک . || سخت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). صعب. ( المزهر سیوطی ص 317 سطر 15، از مرحوم دهخدا ).- عزیز مزیز ؛ از اتباع است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).