مزور

/mozavver/

مترادف مزور: تزویرگر، حقه باز، دورو، ریاکار، فریبنده، محیل، مکار، منافق

متضاد مزور: بی ریا، مخلص

برابر پارسی: دروغگو، دغاکار، دغل، فریبکار، نیرنگ باز

معنی انگلیسی:
dissimulator, impostor, deceitful, hypocritical, ambidextrous, catty, devious, guileful, insidious, sordid, guilty of fraud

لغت نامه دهخدا

مزور. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از زیارت. زیارت شده و دیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). آنکه به زیارت او شده اند. زیارت کرده شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
شد تمام القصه مسجد بی فتور
بدسلیمان زائر و مسجد مزور.
مولوی.
خیرالزیارات فقدان المزور.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مزور. [ م ُ زَوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تزویر. کژ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دروغ. ( از اقرب الموارد ) ( دهار ). مزخرف. مموَّه. بهتان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
کنون خسرو شیرکش خوانمت من
که این نام بر تو نباشد مزور.
فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 149 ).
مزور بود جز ترا نام شاهی
چو جز مر تو را نام مردی مزور.
فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 55 ).
از مذهب خصم خویش بررس
تا حق بشناسی از مزور.
ناصرخسرو.
هر وعده وهر قول که کرد این فلک و گفت
آن وعده خلاف آمد و آن قول مزور.
ناصرخسرو.
جهان آینه است و درو هر چه بینی
خیال است و ناپایدار و مزور.
ناصرخسرو.
این گنج صرف دارد و آواز در میان نه
و آن همچو صفر خالی ، آوازه مزور.
خاقانی.
|| دروغی. دروغین. جعلی. کاذب. غیرحقیقی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). که باطن آن جز ظاهر است. ظاهر بخلاف باطن :
زر مغشوش کم بهاست برنج
زعفران مزور است زریر.
ناصرخسرو.
خود را زره مدحت منحول و مزور
مداح نماینده به ممدوح نمایان.
سوزنی.
تا خط زهد تو مزور نشد
دیده بدو تر شد و او تر نشد.
نظامی.
و بعد از دو روز پسر مزور را باز فرستادند.
( جهانگشای جوینی ).
- خط مزور ؛ خط جعلی. خطی که از روی خط دیگری نویسند. خط تقلیدی و ساختگی و مجعول :
روز و شب جز خط مزور نیست
خیز و خط بر خط مزور کش.
خاقانی.
جز خط مزور شب و روز
حاصل چه از این سرای دیگر.
خاقانی.
|| خط فرودینه ، که خط هفتم از هفت خط جام جم باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خط ( ترکیب خط مزور و خط فرودینه ) شود.
- قول مزور ؛ سخن بی اساس. گفتار کاذب. قولی که هر بار مغایر قبل باشد : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

زیارت شده، تزویرکننده، دورو، دروغگو، دروغ پرداز، چیزساخته شده به تزویر، ساختگی، دروغی
( اسم ) ۱ - کسی که دروغ را بصورت راست در آورد تزویر کننده . ۲ - مکار حیله گر جمع : مزورین .

فرهنگ معین

(مُ زَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) دورو، تزویرکننده .
(مُ زَ وَّ ) [ ع . ] (اِ. ) غذای بدون چربی که برای بیمار تجویز می کردند.
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) زیارت شده .

فرهنگ عمید

زیارت شده.
تزویرکننده، دورو، دروغ گو، دروغ پرداز.
۱. ساختگی، دروغی.
۲. (اسم ) غذای مخصوص بیمار، مزوّره.

گویش مازنی

/mozzoor/ مزدگیرنده

دانشنامه عمومی

مزور (محلات). مزور روستایی در دهستان باقرآباد بخش مرکزی شهرستان محلات استان مرکزی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۵۲ نفر ( ۱۸خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس مزور (محلات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ریایی

مترادف ها

canter (اسم)
گردش، چهار نعل، گامی شبیه چهارنعل، مزور

hypocrite (اسم)
ادم ریاکار، مزور، سالوس، منافق، زرق فروش، متصنع، عابد ریاکار، خشکه مقدس

پیشنهاد کاربران

مُزَوَر
تلفظ صحیح: mozavar
معنی اش از تزویر می آید. یعنی تقلید
در علم حقوق جاعل یا جعل کننده معنی میشود
ماده۲۴۸ ق. ت میگوید:هرگاه ظهر نویس تاریخ مقدمی را ذکر کند، مزور شناخته میشود.
در حقوق ( غالبا در حقوق تجارت ) :
مزوِر : جاعل
مزوَر : سند مجعول ، جعلی
ببخشید استوانه مدرج یا مزور چجوری تلفظ میشه
در علمِ حقوق مزور به معنای جاعل ( جعل کننده ) به کار میرود
ترساننده
مزوَّر :آ انچه از غذا برای مریض دهند ، طعام موافق طبع بیمار
به دروغم مزوری فرمود
داشت ناخورده آن مزور سود
مزوردی فرمودن کسی را : عمل و کار همراه با نیرنگ و تزویر به او آموختن .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 524 )
سالوس

بپرس