مزهق

لغت نامه دهخدا

مزهق. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) شتاب رو. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). آن که به شتاب میرود. || هلاک کننده و نابودکننده. ( ناظم الاطباء ). قاتل.

مزهق. [م ُ هََ ] ( ع ص ) مقتول. ( اقرب الموارد ). هلاک شده و نیست شده و نابودشده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

مزهق. [ م َ هََ ] ( ع اِ ) محل لغزنده. ( دزی ج 1 ص 610 ). لغزشگاه.

فرهنگ فارسی

محل لغزنده

پیشنهاد کاربران

بپرس