مزهزه

لغت نامه دهخدا

مزهزه. [ م ُ زَ زِه ْ ] ( ص ) نعت فاعلی منحوت از «زه زه » فارسی. آفرین گوی. زه زه گوینده :
پرویز ملک چون سخنی خوب شنیدی
آن را که سخن گفتی ، گفتیش که هان زه
پرویز گر ایدون که در ایام تو بودی
بودی همه الفاظ تو را جمله مزهزه.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 89 ).
|| ( ع ص ) متلألی ٔ. براق. درخشنده. ( دزی ج 1 ص 609 ذیل کلمه زهزه ).

فرهنگ معین

(مُ زَ زِ ) [ معر. ] (اِفا. ) زه زه گوینده ، آفرین گوی .

پیشنهاد کاربران

بپرس