لغت نامه دهخدا
- امثال :
به دهانش زیاد مزه کرده است ؛ از چیزی زیاد خوشش آمده است.
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
چشیدن، خوش مزه کردن، لب زدن، مزه کردن، مزه دادن
دوست داشتن، فهمیدن، مزه کردن
دوست داشتن، مزه کردن
نمونه برداشتن، نمونه گرفتن، نمونه نشان دادن، مزه کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
چشیدن، تجربه کردن، آزمودن