لغت نامه دهخدا
- مزه دار گردیدن ؛ بامزه شدن.مزه یافتن. خوش طعم شدن.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
مترادف ها
خوش طعم، خوش مزه، مزه دار، خوشگوار، گوارا، با مزه، باسلیقه تهیه شده
خوش طعم، چیز لذیذ، لذیذ، خوش مزه، مزه دار، خوش خوراک
پیشنهاد کاربران
در کوردی دختر یا زنی که زیبا و شیرین باشد را "مزه دار" میگویند
خانمی مه زه دار:خانوم شیرین و دوست داشتنی
خانمی مه زه دار:خانوم شیرین و دوست داشتنی