مزفر
لغت نامه دهخدا
مزفر. [ م ُزَف ْ ف َ ] ( ع اِ ) دم برآوردن. مزفرة. ( منتهی الارب ).مُزفَر. ( اقرب الموارد ). نفس برآوردن. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) صاحب دم. صاحب نفس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مُزفَر و مُزفَّرة شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید