مزدیسنان.[ م َ دَ ی َ ] ( اِ مرکب ) ج ِ مزدیسن. پیروان مزدیسنا. مزدیسنان. جمع مزدیسن است و مزدیسن یعنی خداپرست. ( تاریخ سیستان چ بهار حاشیه ص 34 ). پرستندگان اورمزد. زردشتیان. مقابل دیویسنان یعنی دیوپرستان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پیروان آئین مزدیسنا را مزدیسنان گویند. ( مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 3 ). بی شک در قدیم چنانکه درسنت مزدیسنان است از برای هر یک از امشاسپندان....یشتی موجود بوده است. ( یشت ها، تألیف پورداود ج 1 ص 17 ). در مقدمه تاریخ بلعمی نام «مزدیسنان » که لقب مصطلح زردشتیان است ذکر گردیده. ( سبک شناسی ج 2 ص 22 تألیف بهار ) : چون زردتشت بیرون آمد و دین مزدیسنان آورد، رستم آن را منکر شد و نپذیرفت. ( تاریخ سیستان چ بهار ص 33 و ص 34 ).
روان شد دین پاک مزدیسنان
ز پیغمبر زراتشت سپتمان.( منسوب به زراتشت بهرام پژدو ).