مزدوری کردن


معنی انگلیسی:
prostitute

لغت نامه دهخدا

مزدوری کردن. [ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کار کردن برای مزد و اجرت. ( ناظم الاطباء ) : مزدوری صیادان کردی [ سلیمان ] و هر روز نیم درم مزد میستد. ( قصص الانبیاء چ سنگی ص 168 ). و سالها مزدوری شعیب کرد تا کابین دختر تمام گشت. ( مجمل التواریخ و القصص ).

فرهنگ فارسی

کارگردن برای مزد و اجرت

پیشنهاد کاربران

بپرس