مزدجر

لغت نامه دهخدا

مزدجر. [ م ُ دَ ج ِ ] ( ع ص ) بازدارنده و نهی نماینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ذیل زج ر ). بازدارنده و نهی کننده و بازداشته شده و نهی کرده شده. ( از ناظم الاطباء ). || آن که فال کند به مرغان. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُزْدَجَرٌ: پند گیری - پند گرفتن (مصدر میمی)
ریشه کلمه:
زجر (۶ بار)

پیشنهاد کاربران

هرگاه فاءالفعل "د ، ذ، ز" باشد در باب افتعال "ت" به "دال" بدل می شود.
زجر اِزدَجَر یَزدَجِرُ اِزدِجار
مُزْدَجَر: مصدر میمی.
نکته: مصدر میمی مصدری است که در معنی با مصدر عادی فرقی ندارد و در آغازِ آن حرفِ میم افزوده شده است اما برای ساختن مصدر میمی از غیر ثلاثی مجرد باید گفت از مضارع مجهول با تبدیل حرف مضارعه به "مُ" ساخته می شود یا به عبارتی می توان مصدر میمی از فعل غیر سه حرفی را بر وزن اسم مفعول همان فعل دانست. مانند: مُزْدَجَر. به معنای پند گرفتن ( دقت شود که معنای مفعولی "پند داده شده" نمی دهد )
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس