مزداد. الف. ( اسم مرکب ) مَز + داد، که در اینجا «مَز» بمعنی «بزرگ» است ( همچون در «مَزدا»، مَز + دا؛ بخش «دا» از «دانش و دانایی» سرچشمه گرفته است ) و «داد» بمعانی «قانون» ( «دات» اوستایی ) ، «حکم»، «عدل»،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
«عادل»، «دادگر»، «بهره» و غیره، است. ب. ( عربی، صفت مفعولی ) متولد شده. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «born» است. مثال: "إن کل شخص مزداد فی المغرب من أب أجنبی . . . " ( = هر شخص متولد شده در غرب از یک پدر خارجی . . . ) .