مزخرف

/mozaxraf/

مترادف مزخرف: بی معنی، بیهوده، ترهات، جفنگ، چرت، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مهمل، هجو، یاوه، بی ارزش، بی ارج، بی اهمیت، آراسته، ملتبس، آراسته شده، مذهب، زراندود

برابر پارسی: سخن بیهوده، یاوه، ژاژ، پوچ، چرند و پرند، لیچار

معنی انگلیسی:
silly, absurd, nonsensical, nonsense, ludicrous, ridiculous, bull, codswallop, rot, tommyrot, horrid, junk, abominable, awful, boloney, poppycock, rubbish, trashy, absurd or silly talk, offensive language, terrible, humbug, fiddlesticks

لغت نامه دهخدا

مزخرف.[ م ُ زَ رَ ] ( ع ص ) آراسته. ( آنندراج ). آراسته ظاهر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هر چیز آراسته. آرایش داده شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
بکاخ اندرون صفه های مزخرف
در صفه ها ساخته سوی منظر.
فرخی.
سدره وفردوس مزخرف شود
چون بزنندش به صحاری خیام.
ناصرخسرو.
آن فیلان مزخرف و هیاکل مصفف که جنه واقیه و عده باقیه ایشان بود بگذاشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 355 ).
نه صورتیست مزخرف عبارت سعدی
چنانکه بر در گرمابه می کند نقاش.
سعدی.
|| زراندود. ( آنندراج ). مذهب. دینارگون. طلائی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || در تداول فارسی کلام باطل آراسته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). دروغی که مانند راست آراسته کرده باشند و سخن بی اصل و بی معنی و لاطائل. ( ناظم الاطباء ). دروغ که مثل راست آراسته کرده شده باشد. ( آنندراج ) :
تاکی این راه مزور راه باید رفت راه
تاکی این کار مزخرف کار باید کرد کار.
جمال الدین عبدالرزاق.
|| تزویرکرده شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مموّه.مزوّر.

فرهنگ فارسی

آراسته شده باچی های فریبنده، سخن بیهوده وبی اصل ودروغ که مثل سخن راست آراسته شده باشد
( اسم ) ۱ - آراسته شده : بکاخ اندرون صفه های مزخرف در صفه ها ساخته سوی منظر . ( فرخی ) ۲ - زراندود . ۳ - دروغی که بلباس راست در آمده . ۴- کلام بیهوده ( بدو معنی اخیر ) : هدایت حق را کسی چگونگی نداند عقل چون آن شربت نوش کرد نداند که آن مزه از کجا می یابد . اگر هزار کلم. مزخرف در روش دیگر می شنود و ترتیب و آرایشها می شنود ... عقل بحکم غلبه مشوش می شود ...

فرهنگ معین

(مُ زَ رَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - آراسته شده با چیزهای فریبنده . ۲ - سخن بی اصل و بی - معنی . ۳ - زراندود. ۴ - بی ارزش ، بیهوده . ۵ - زشت ، ناپسند.

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه، مجاز] سخن بیهوده، بی اصل، و دروغ که مثل سخن راست آراسته شده باشد.
۲. [عامیانه، مجاز] بی ارزش، پست.
۳. [قدیمی] آراسته شده با چیزهای فریبنده.

واژه نامه بختیاریکا

بالا بِردینگی

مترادف ها

nonsense (اسم)
یاوه، مزخرف، مهمل، حرف پوچ، خارج از منطق، یاوگی

bullshit (اسم)
مزخرف، پرت

baloney (اسم)
چرند، مزخرف، نوعی کالباس

hooey (اسم)
یاوه، مزخرف

flapdoodle (اسم)
مزخرف، جو، مهمل

stupidity (اسم)
مزخرف، سفاهت، بیهوشی، بی علاقگی، خیره سری، خریت، حماقت، سبک سری، کند ذهنی

absurd (اسم)
مزخرف، مهملی

bologna (اسم)
چرند، مزخرف، نوعی کالباس

fiddle-faddle (اسم)
مزخرف، مهمل

stupid (صفت)
گیج، مزخرف، احمق، کند ذهن، خیره سر، سبکسر، سفیه، خنگ، نفهم، دبنگ

ludicrous (صفت)
مضحک، چرند، مزخرف، خنده اور

silly (صفت)
چرند، مزخرف، نادان، ابله، احمق، بی مخ، کودکانه، بچگانه، احمقانه، سبک مغز، کم هوش

nonsensical (صفت)
چرند، مزخرف، مهمل، مهمل نما

foolish (صفت)
مزخرف، نادان، ابله، احمق، ابلهانه، جاهل، نابخرد

trashy (صفت)
چرند، مزخرف، مهمل، بیهوده، بی ارزش

فارسی به عربی

احمق , سخیف , هراء

پیشنهاد کاربران

what a load of rubbish
what a load of nonsense
what a load of crap
همه اینها رو می توان معادل مزخرف استفاده نمود.
چیز بی ارزشی که آب طلا کاری شده را مزخرف گویند.
مزخرف از زخرف است یعنی سخنی آراسته با ظاهری زیبا ولی با منظور باطل و مکر که بر زبان آورده می شود. مثال صاحب کارخانه ای با سخنان و وعده های زیبا سعی در استخدام مهندسی دارد که در باطن دروغ می گوید و به آن عمل نخواهد کرد.
واژه مزخرف
معادل ابجد 927
تعداد حروف 5
تلفظ mozaxraf
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ زَ رَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی mozaxraf
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
hogwash
ماهر ابن عبادان
در گذشته معنی خوبی میداد ولی امروزه به معنی بی ارزش است
مزخرف یعنی تزئین شده
مثلا خانه یا قصر یا گنبدی که تزئین شده مزخرف مینامند
neither rhyme nor reason
شر و ور
هر چیزی که پوششی از طلا به آن داده شود. زراندود
درقدیم :جواهر اراسته
امروزه: بی معنی بیهوده
کتاب دستور نشر الگو
بی ارزش☹
بی ارزش
مزخرف در فرهنگ لغات معین:در قدیم به لباسی که طلا کوبی شده بود میگفتن مزخرف
ولی امروزه مزخرف رو به معنی بیهوده میدونن🙂
مزخرف معنی اصلی آن هرشئ هستکه با پوششی از طلا به آن دهیم که شغلی به اسم آبکاری طلا بوجود می آید که در قدیم به این شغل مزخرف کاری میگفتند. .
واژه عربی مزخرف به معنی گوهرنشان کردن است، بنابراین به لحاظ لغوی معنی مثبت دارد نه منفی ، نظیر واژه استعمار که به معنی عمران وآبادانی است وما امروزه در معنی منفی به کارمی بریم . ازآنجا که در گذشته نام
...
[مشاهده متن کامل]
بزرگان را در مکاتبات همراه با القاب. اوصاف وعناوین زیادمی نوشتند و در واقع به زیور کلام می آراستند ، به ویژه در مکتوبات زمان قاجار فراوان دیده می شود . به تدریج که آن سبک نگارش منسوخ شد، چناچه کسی علی رغم نسخ باز هم به همان روش می نوشت می گفتند که فلانی هنوز مزخرف می نویسد یا مزخرف می گوید، و اینگونه مزخرف معنی منفی به خودگرفت

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس