مزحزح

لغت نامه دهخدا

مزحزح. [ م ُ زَ زِ ] ( ع ص ) دورکننده. ( ناظم الاطباء ).

مزحزح. [ م ُ زَزَ ] ( ع ص ) دورکرده شده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

مُزَحْزَح: اسم رباعی مجرد به معنای "دور گردانیدن یک عذاب یا یک بلاء با گذشت زمان را گویند. "خلقت آدمی طوری است که اگر در دنیا فاصله یک خطا تا کشف یا اجرای مجازات او طولانی شود، خودبخود یقین می کند که عذاب
...
[مشاهده متن کامل]
از او دور شده است. مثال کسیکه سرقتی کرده است گذشت زمان از اضطراب او می کاهد و این احتمال را در او تقویت می کند که کسی موفق به کشف سرقت او نشده و اگر ده سال از آن سرقت بگذرد مطمئن می شود تمام مدارک اثبات جرم علیه او از بین رفته است. وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ: برخی مشرکان هم گمان می کردند عمر هزار ساله باعث دور شدن عذاب و مجازات الهی از آنان است.

مزحزح:کنار کننده؛تزحزح به معنی کنار شدن وکنار کردن است.
مزحزح ؟ شامل معنی ( مزاح و شوخی ) نیز می تواند باشد.

بپرس