مزایا

/mazAyA/

مترادف مزایا: امتیازات، امتیازها، برتری ها، رجحان ها، فزونی ها، فواید، مزیت ها، منافع

برابر پارسی: برتری ها، فزونی ها، سود ها

معنی انگلیسی:
privilege, perquisite

لغت نامه دهخدا

مزایا. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مزیة. فزونی ها. ( ناظم الاطباء ). || عطیه ها و انعام ها. ( ناظم الاطباء ). || مجازاً به معنی عطایا و انعامات مستعمل می شود. ( آنندراج ). || در تداول ، آنچه اضافه بر میزان حقوق مقرر به کارمند دهند مانند حق ریاست ، حق مدیریت ، حق اولاد و جز آن. || آنچه موجب امتیاز شود. رجوع به امتیاز و مزیت شود.

فرهنگ فارسی

جمع مزیت
( اسم ) جمع مزت : از مزایای قانونی آن ( گواهی نامه ) استفاده کنند . ( گواهی نام. ششم ابتدایی ) .
فزونی ها

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مزیت .

فرهنگ عمید

= مزیت

مترادف ها

benefit (اسم)
استفاده، مزیت، سود، منفعت، مصلحت، خیر، احسان، مزایا، اعانه، نمایش برای جمعاوری اعانه، افاضه

charter (اسم)
خط، مزایا، فرمان، اجازه نامه، منشور، امتیاز

پیشنهاد کاربران

Allowance
مَزایا:
١. برتری، خوبی
٢. پاداش، اضافەپرداخت، مژدگانی، بخشش، دهش، پیشکش، دستخوشانه، شاگردانه
نکات مثبت
برتری، فزونی
برای کسی که کاربکنه کارخوبیه
مزایا و معایب کلمات عربیند.
مزایا از مزید یا زیاده هست که جفتشون عربین
معایب هم از عیب که عیوبم خوانده میشه عربیند
ازنگاه "قوانین استخدامی "پرداختی های افزون بردستمزد.
برتری ها
وجوهی که کارفرما علاوه بر حقوق و دستمزد به شاغلین می پردازد
benefits
مزایا:خوبی ھا چیز ھایی کہ خوب ھستن
معایب: یعنی عیب ھا ۔ بدی ھا
مزایا
مزیا یعنی ؛ خوبی ھا چیز ھایی کہ خوب ھستن
معایب: یعنی عیب ھا ۔ بدی ھا
سود ها ، خوبی ها ، مفید بودن چیزی

سود ها . خوب ها. برترین ها. بهترین ها. . فواید .
benefits
Advantage
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس