مزازت. [ م َ زَ ] ( ع اِمص ) ترشی. ( لغت نامه مقامات حریری ). ملسی. لب ترشی : یؤخذ العنب...و فیه مزازة فیجعل فی الشمس ثلاثة أیام. ( ابن البیطار در کلمه حِصرم ). || بسیاری و فراوانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مزازة. || ( اِ ) خوراکی که یک جزء آن شیرین باشد و یک جزء ترش. ( ناظم الاطباء ). مزازة. [ م َ زَ ] ( ع اِمص ، اِ ) رجوع به مزازت شود.