مزاره

لغت نامه دهخدا

( مزارة ) مزارة. [ م ُ زارْ رَ ] ( ع مص ) یکدیگر را گزیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مُعاضّة.

مزارة. [ م َ رَ ] ( ع مص ) زیارت کردن. ( منتهی الارب ماده «زور» ).

مزارة. [ م َ رَ ] ( ع مص ) سخت دل شدن. ( المصادر زوزنی ). سخت دل گردیدن و استوار گردیدن. ( از منتهی الارب ماده «م زر» ) ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سخت دل شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس