مزاحم گردیدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مزاحم شدن .

پیشنهاد کاربران

به دست و پای کسی پیچیدن ؛ مزاحم او شدن. سبب گرفتاری و رنج او شدن :
آب می پیچد ز حیرانی به دست و پای سرو
از گلستانی که آن شمشادبالا بگذرد.
صائب ( از آنندراج ) .

بپرس