مزاج گوئی. [ م ِ ] ( حامص مرکب ) تملق. چاپلوسی. خوش آمدگوئی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : اگر توقع آسایش از جهان داری مدار دست ز دست مزاج گوئی ها.صائب ( از آنندراج ).- مزاج گوئی کردن ؛ برطبق میل شنونده گفتن بی اعتقاد به صحت گفتار خود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).