ناخوش
لری بختیاری
دردار، دردین:مریض
مُفَک:آنفولانزا
چامو:سرماخوردگی
سَقیم
مریض، با بن و ریشه مَرَض و با آهنگ فعیل است.
فعیل یعنی کسی که فعل را دارد، یا دارای فعل
اکنون اینجا فعل=مرض، پس فعیل برابر کسی است که داری مرض است و چون مرض=بیماری و دارای بیماری می شود بیمار پس مریض می شود بیمار
به زبان سنگسری
ویمور vymor
حال ندار
معادل مریض در ترکی:
مریض:سایری_sayrı
مریضی:سایریلیق_sayrılıq
ریشه شناسی:
این کلمه در تورکی قدیم با شکل sayru موجود بوده در مفهموم بیمار یا همان مریض.
kimisi sayru olur kimi �l�r.
... [مشاهده متن کامل]
کیمیسی سایرو اولور کیمی اولور
منبع :منطق الطیر گلشهری
1. k�nl�m bundan sayrıdır; Nə etmişəm, yarım məndən ayrıdır?
کونلوم بوندان سایریدیر نه اتمیشم یاریم مندن آیریدیر
ناخوش احوال . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] ( ص مرکب ) بیمار. ناسالم . مریض . بدحال . که سالم و سر حال نیست . که نقاهت دارد.
#مریز
این واژه ایرانی را امروزه به ریخت مریض می نگارند.
این واژه آریایی و پارسی باستان با بیش از ۴ هزار سال دیرینگی در آغار به ریخت. *mā́ras مرس بوده است از ریشه *mer - مر یا *m�r به چم مردن
... [مشاهده متن کامل]
مریز از در آمیختن دو واژه مر یز ساخته شده است.
یز به چم مثل و مانند است مانند دوشیزه کسی که دوش یا مثل پستان دارد .
مریز به چم کسی که مانند فرد مرده است.
این واژه وارد زبان اوربی ( عربی ) شده و امروز به ریخت مریض در امده است ولی درست آن مریز است.
در هندی mārnā مارانا : کشته شده
واژه more مور به چم بیشتر و mortal مورتل به چم مرگبار در انگلیسی از ریشه مر و مردن و مریز در پارسی است
واژه mourir موقیق به چم برای مردن در فرانسه از ریشه مر و مردن و مریز پارسی است.
https://en. m. wiktionary. org/wiki/mourir#French
واژه morir موریر در اسپانیایی به چم برای مردن نیز از واژه مر و مردن و مریز پارسی است
https://en. m. wiktionary. org/wiki/morir#Spanish
در ایتالیایی واژه morire موریره به چم بمیر نیز از ریشه مر و مردن و مریز پارسی است.
https://en. m. wiktionary. org/wiki/morire#Italian
مارا در ایتا دنبال کنید
@iranaryan
مریض فقط فرد بیمارستانی نیست انواع اقسام دارد مریض جسمی داریم مریض روحی داریم
کسی که بدنش آسیب دیده است و سالم نیست مریض جسمی است و کسی که فکر و روح و روانش سالم نیست مریض روحی روانی است
کسالت داشتن
بسترنشین ؛ بستر نشیننده. گرفتار بستر. در بستر افتاده. مریض. ( فرهنگ فارسی معین ) .
بداحوال: بدحال، بیمار، کسل، مریض، ناخوش، ناخوش احوال
مَریض
واژه ای پارسی ست که اَرَبیده شده است :
مَریض = مَریز : مَر - ایز
مَر : گویشی دیگر از : میر ، مُرد ، مَرد
- ایز = پس وند زاب/ صفت ساز ، مانند دوشیز ، پاکیز
مَریز = بیمار ، مُردَنی ، میرَنده، ناخوش ، رَنجور، بَدسَند، بَدهال، بیشمَند ، بِش
... [مشاهده متن کامل]
گفتنی است که بِشی یا بیشی به مینه ی بیماری و اَبِشی یا اَبیشی به مینه تندرستی زیرا از بیشی در هر کاری مَنتار ( انسان ) بیمار می شود.
مریض یا sick یعنی کسی که حال خوشی نداره و یا سرما خورده یا بیمار شده اما sickly یعنی کسی احساس مریضی کند
مریض به کسی گفته می شود که اعراض ( علائم بیماری ) در او پدید آید که به آن علامات نیز گفته می شود . این علامات عبارتند از :
سر درد و تنگ نفس، تب ، اختلال در نبض و. . . که بر اثر تب و سرما خوردگی حاصل می شود و آنها را اعراض هم می گویند .
... [مشاهده متن کامل]
( ( رنگ روی و نبض و قاروره بدید
هم علاماتش هم اسبابش شنید ) )
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 80 )
مریض به ترکی: خَستَه ، ناخوش
sick
واژه ملیز ( مل=بد - ناخوش ایز=توان - همه ) گویشی دیگر از واژه مریز است که عرب آنرا مریض مینویسد زیرا واژه مریز در لورستان به شکل ملیز و ملیزگ و در انگلیسی به شکل به malease به کار میرود. پیشوند مل در لاتین نشانگر ناخوشی و دردمندی و پلیدی است و چون حرف ل در دوره اوستایی به کار نمیرفته به جایش ر نشسته مانند سوراخ - سولاخ و برگ - بلگ. پسوند ایز اگر گویشی دیگر از ایچ باشد به معنای تمام - همه - سرتاسر و اگر همان ایز باشد به معنای توانا داننده راست - نادروغ است. دانستنی است که واژگان disease و easy با واژه ملیز همخانواده هستند زیرا در زبان اوستایی واژه ناایز ( نا ایز=نا توانایی ) به معنای بیماری است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه مرض نیز از در اوستایی به شکل *meresyu و به معنای مرض مریضی بیماری واگیردار درد ناخوشی آمده است. ازینرو عرب واژه تمارض را و از روی واژه مرض جعل کرده است.
*پیرس : فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
افرادی که در بستر بیمارستان هستن مریض نام دارن
گاهی اوقات به بعضی از اشخاصی که باعث آزار و اذیت دیگران می شوند، مریض می گویند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)