مریره

لغت نامه دهخدا

( مریرة ) مریرة. [ م َ رَ ] ( ع ص ،اِ ) تاه رسن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رسن سخت تافته و یا رسن دراز باریک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ارجمندی نفس. ( منتهی الارب ). عزت نفس. ( اقرب الموارد ). || چیرگی. ( منتهی الارب ). || آهنگ و عزیمت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، مَرائر. ( اقرب الموارد ).

مریرة. [م ِرْ ری رَ ] ( ع اِ ) عزیمت و آهنگ. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

عزیمت و آهنگ

پیشنهاد کاربران

در قالی بافی به اخرین رج هایی که پس از تمام شدن بافت اصلی قالی با نخ ، محکم بافته می شود تا بافت اصلی قالی باز نشود.
مریره : عزیمت و آهنگ
مریره : مَرِیرَه، عزم و اراده، ریسمان محکم، قدرت و قوت، عزّت نفس
مریره : مریرة. [م ِرْ ری رَ ] ( ع اِ ) عزیمت و آهنگ . ( منتهی الارب ) . رسن سخت تافته . چیرگی و غلبه و مسلط .

بپرس