مِری و مَکس ( به انگلیسی: Mary and Max ) نام یک انیمیشن استاپ - موشن است که به کارگردانی آدام اِلیوت در آوریل ۲۰۰۹ منتشر شد. گویندگان شاخص این فیلم فیلیپ سیمور هافمن در نقش مَکس و تونی کولت در نقش مری می باشد. این فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
مری دیزی دینکل ( بتانی ویتمور ) ، دختری هشت ساله در سال 1976 در کوه ویورلی، ویکتوریا در استرالیا تک و تنها زندگی می کند. همکلاسی هایش به خاطر ماه گرفتگی مادرزادی روی پیشانی اش او را دست می اندازند. پدرش، نوئل، که از او دور است و مادر الکلی و دچار جنون دزدی اش، ورا، کم او را زیر پر و بال خودشان می گیرند. خروس خانگی اش، اتل، غذای مورد علاقه اش، شیرعسلی و برنامه کودکی شبیه اسمورف ها به نام نابلتس تنها مایۀ تسلی او است. مری وقتی با مادرش در ادارۀ پست است، دفتر تلفن نیویورک را می بیند و تصمیم می گیرد نامه ای به یک آمریکایی بنویسد. او اتفاقی مکس جری هاروویتز را از دفتر تلفن انتخاب می کند و برایش نامه ای نوشته و از خودش به او می گوید.
مکس جری هاروویتز ( فیلیپ سیمور هافمن ) چهل و چهار ساله، خداناباور یهودی و دچار چاقی بیمارگونه است که به دلیل مشکلات گوناگون روحی و اجتماعی در شکل دادن روابط مشکل دارد. در ابتدا بابت نامۀ مری دچار وحشت زدگی می شود اما پاسخ نامه اش را می دهد و این دو با هم دوست می شوند. ( بخشی از دوستی شان به دلیل علاقۀ مشترکشان به شکلات و نابلت هاست. ) ورا از مکس خوشش نمی آید و بدین ترتیب مری به مکس می گوید که نامه هایش را به همسایه اش، لن هیسلوپ که دچار فضای باز هراسی ( برزن هراسی ) است بفرستد. مری از مکس دربارۀ عشق می پرسد که باعت می شود مکس دچار وحشت زدگی شده و هشت ماه به آسایشگاه سپرده شود. او برندۀ لاتاری نیویورک می شود و موجودی مادام العمر شکلات و تمام مجموعه مجسمه های نابلت را می گیرد. مکس پول باقی مانده را به همسایۀ مسن اش که نامش ایوی است می دهد. او هم پیش از آن که در حادثه ای بمیرد، با آن پول دستی به سر و گوش خود می کشد. مری که فکر می کند مکس او را ول کرده، محزون می شود.
مکس آخرش به مری نامه ای می نویسد و شرح می دهد که به نشانگان آسپرگر مبتلاست. این دو در چند سال آتی نامه نگاری شان را ادامه می دهند. نوئل که بازنشسته می شود، به فلزیابی مشغول می شود و کنار ساحلی، بلند آبخیزی او را از به کلی از میان می برد. مری که بزرگ شد ( تونی کولت ) می رود به دانشگاه ملبورن. ماه گرفتگی اش را برمی دارد، خاطرخواه دیمین پوپودوپولوس ( اریک بانا ) که همسایه اش است می شود. ورا تصادفا به جای بطری مشروب از بطری مواد شیمیایی می خورد و می میرد. مری و دیمین بعدها با هم ازدواج می کنند.


... [مشاهده متن کامل]
مری دیزی دینکل ( بتانی ویتمور ) ، دختری هشت ساله در سال 1976 در کوه ویورلی، ویکتوریا در استرالیا تک و تنها زندگی می کند. همکلاسی هایش به خاطر ماه گرفتگی مادرزادی روی پیشانی اش او را دست می اندازند. پدرش، نوئل، که از او دور است و مادر الکلی و دچار جنون دزدی اش، ورا، کم او را زیر پر و بال خودشان می گیرند. خروس خانگی اش، اتل، غذای مورد علاقه اش، شیرعسلی و برنامه کودکی شبیه اسمورف ها به نام نابلتس تنها مایۀ تسلی او است. مری وقتی با مادرش در ادارۀ پست است، دفتر تلفن نیویورک را می بیند و تصمیم می گیرد نامه ای به یک آمریکایی بنویسد. او اتفاقی مکس جری هاروویتز را از دفتر تلفن انتخاب می کند و برایش نامه ای نوشته و از خودش به او می گوید.
مکس جری هاروویتز ( فیلیپ سیمور هافمن ) چهل و چهار ساله، خداناباور یهودی و دچار چاقی بیمارگونه است که به دلیل مشکلات گوناگون روحی و اجتماعی در شکل دادن روابط مشکل دارد. در ابتدا بابت نامۀ مری دچار وحشت زدگی می شود اما پاسخ نامه اش را می دهد و این دو با هم دوست می شوند. ( بخشی از دوستی شان به دلیل علاقۀ مشترکشان به شکلات و نابلت هاست. ) ورا از مکس خوشش نمی آید و بدین ترتیب مری به مکس می گوید که نامه هایش را به همسایه اش، لن هیسلوپ که دچار فضای باز هراسی ( برزن هراسی ) است بفرستد. مری از مکس دربارۀ عشق می پرسد که باعت می شود مکس دچار وحشت زدگی شده و هشت ماه به آسایشگاه سپرده شود. او برندۀ لاتاری نیویورک می شود و موجودی مادام العمر شکلات و تمام مجموعه مجسمه های نابلت را می گیرد. مکس پول باقی مانده را به همسایۀ مسن اش که نامش ایوی است می دهد. او هم پیش از آن که در حادثه ای بمیرد، با آن پول دستی به سر و گوش خود می کشد. مری که فکر می کند مکس او را ول کرده، محزون می شود.
مکس آخرش به مری نامه ای می نویسد و شرح می دهد که به نشانگان آسپرگر مبتلاست. این دو در چند سال آتی نامه نگاری شان را ادامه می دهند. نوئل که بازنشسته می شود، به فلزیابی مشغول می شود و کنار ساحلی، بلند آبخیزی او را از به کلی از میان می برد. مری که بزرگ شد ( تونی کولت ) می رود به دانشگاه ملبورن. ماه گرفتگی اش را برمی دارد، خاطرخواه دیمین پوپودوپولوس ( اریک بانا ) که همسایه اش است می شود. ورا تصادفا به جای بطری مشروب از بطری مواد شیمیایی می خورد و می میرد. مری و دیمین بعدها با هم ازدواج می کنند.

