مرگبار

/margbAr/

مترادف مرگبار: کشنده، مرگ آفرین، مرگ آور، مرگ زا

معنی انگلیسی:
deathblow, baneful, deadly, deathly, fatal, lethal, macabre, mortal, murderous, pestilent, bane, killing, deathful

لغت نامه دهخدا

مرگبار. [ م َ ] ( نف مرکب ) مرگ بارنده. آورنده مرگ. آنچه تولید مرگ کند. آنچه موجب مرگ شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه تولید مرگ کند مهلک . ۲- مدهش دهشت آور : سکوت مرگباری بر اطاق حکمفرما شد .

فرهنگ معین

( ~. ) [ انگ . ] (ص . ) پدید آورندة مرگ ، معمولاً برای عده ای زیاد.

مترادف ها

mortal (صفت)
کشنده، مهلک، مرگبار، فانی، مخرب، خاکی، مردنی، مرگ اور، فناپذیر، از بین رونده

deathlike (صفت)
مرگبار

فارسی به عربی

انسان

پیشنهاد کاربران

جان انجام. [ اَ ] ( نف مرکب ) جان بآخر رساننده. خاتمه دهنده جان. جان پایان دهنده. کُشنده :
بروز بزم بود آفتاب گوهربار
بروز رزم بود اژدهای جان انجام.
عمعق.
چون ز بازو سیف جان انجام را بالا کند
...
[مشاهده متن کامل]

پیش او صد خصم باشد همچو سیف ذوالیزن.
سوزنی.
نه شکنجی که بود جان انجام
بل شکنجی که بود تیزآهنج.
سوزنی.
چو دم بد آنکه برآمد سیاه پوشیده
گرفته در کف زربخش تیغ جان انجام.
رضی الدین نیشابوری.

جان انجام. [ اَ ] ( نف مرکب ) جان بآخر رساننده. خاتمه دهنده ٔ جان. جان پایان دهنده. کُشنده :
بروز بزم بود آفتاب گوهربار
بروز رزم بود اژدهای جان انجام.
عمعق.
چون ز بازو سیف جان انجام را بالا کند
...
[مشاهده متن کامل]

پیش او صد خصم باشد همچو سیف ذوالیزن.
سوزنی.
نه شکنجی که بود جان انجام
بل شکنجی که بود تیزآهنج.
سوزنی.
چو دم بد آنکه برآمد سیاه پوشیده
گرفته در کف زربخش تیغ جان انجام.
رضی الدین نیشابوری.

بپرس