مرگان
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کلمه مرگان که به شکارچی گفته می شود یعنی امیر تفنگ. مرگان میرگن مرگن یا امیر گان یا امیر تفنگ یا امر کننده به تفنگ. مثل کلمه میرزا که ترکیبی از دو کلمه امیر و زایش هست. یعنی در عالم واقع امر کننده از برای
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
زایندگی. که اصطلاحاً میرداماد هم گفته می شود. کلمه میرآب هم که به عنوان مدیر تقسیم یا نوبت بندی آب می باشد در روستاها در حال استفاده می باشد.
۱ - در مورد نام مِرگان یکی از شخصیّت های اصلی داستان جای خالی سلوچ ، آمده است : مرگان : مهرگان = میتراگانا، مرگان به فتح میم= میراننده، کشنده شکار ( گرفته شده از: دولت آبادی، محمود: جای خالی سلوچ، ص ۹٫ )
... [مشاهده متن کامل]
۲ - دولت آبادی در مورد� مرگان � می گوید:
�حقیقت این است که من از دوران بچّگی ، ازمادرم وگاه ازپدرم وجابجا – خیلی کمتر – از دیگران می شنیدم که زنی بوده است به نام مرگان. پدرم که – روانش شاد باد – معتقد بود که مرگان به زبر میم یعنی کشندۀ شکار؛ ودر آغاز این نام خاص که آمیخته با شخصیّت آن زن بود، در ذهن کودکانۀ من ، اثری خاص به جاگذاشته بود ؛ به خصوص که هر وقت مناسبتی در گفت گوها پیش می آمد، در مورد امکانات وتوانایی های زن، مرگان جامع ترین مثال بود� ( گرفته شده از: چهل تن، امیرحسین و فریاد، فریدون: ما نیز مردمی هستیم، ص ۱۴۲٫ )
۳ - مرگان در فرهنگ کرمانجی عنوانی است که بر شکارچیان کرد خراسان اطلاق می شود. مرگان یعنی مرگ آفرین برای شکار و نخجیر. حال ممکن است این شکار آهو یا شیر و پلنگ باشد، یا دشمنان متجاوز به ایران. برایش فرق نمی کند، هردو را به یک نحو شکار کرده و از پا می اندازد. با نگاهی به تاریخ و زندگی مرگان، در می یابیم که در واقع، این ها ایران یا به اصطلاح امروزی چریک یا پیشمرگ می باشند.
مترادف به انگلیسی: hunter, huntsman, huntress
... [مشاهده متن کامل]
۲ - دولت آبادی در مورد� مرگان � می گوید:
�حقیقت این است که من از دوران بچّگی ، ازمادرم وگاه ازپدرم وجابجا – خیلی کمتر – از دیگران می شنیدم که زنی بوده است به نام مرگان. پدرم که – روانش شاد باد – معتقد بود که مرگان به زبر میم یعنی کشندۀ شکار؛ ودر آغاز این نام خاص که آمیخته با شخصیّت آن زن بود، در ذهن کودکانۀ من ، اثری خاص به جاگذاشته بود ؛ به خصوص که هر وقت مناسبتی در گفت گوها پیش می آمد، در مورد امکانات وتوانایی های زن، مرگان جامع ترین مثال بود� ( گرفته شده از: چهل تن، امیرحسین و فریاد، فریدون: ما نیز مردمی هستیم، ص ۱۴۲٫ )
۳ - مرگان در فرهنگ کرمانجی عنوانی است که بر شکارچیان کرد خراسان اطلاق می شود. مرگان یعنی مرگ آفرین برای شکار و نخجیر. حال ممکن است این شکار آهو یا شیر و پلنگ باشد، یا دشمنان متجاوز به ایران. برایش فرق نمی کند، هردو را به یک نحو شکار کرده و از پا می اندازد. با نگاهی به تاریخ و زندگی مرگان، در می یابیم که در واقع، این ها ایران یا به اصطلاح امروزی چریک یا پیشمرگ می باشند.
مترادف به انگلیسی: hunter, huntsman, huntress
شکارچی
شخصیت زن کتاب جای خالی سلوچ نوشته محمود دولت آبادی
شخصیت زن کتاب جای خالی سلوچ نوشته محمود دولت آبادی
شکارچی