مرگ نفس یا مرگ ضمیر ( انگلیسی: Ego death ) ، تجربه از دست دادن کامل هویت ذهنی خود است. [ ۱] این اصطلاح در زمینه های مختلفی تعریف و با معانی مرتبط به کار می رود. در روانشناسی یونگ، اصطلاح مترادف مرگ روانی به کار می رود که به دگرگونی اساسی روان اشاره دارد. [ ۲] در اسطوره شناسی چرخه مرگ و تولد دوباره، مرگ نفس مرحله ای از تسلیم شدن و گُذار است، [ ۳] [ ۴] [ ۵] [ ۶] همانگونه که جوزف کمپبل در پژوهش خود در مورد اسطوره شناسی سفر قهرمان توصیف کرده است. [ ۳] اصطلاح مرگ نفس به طور مکرر در اساطیر مختلف جهان مطرح شده و همچنین به عنوان استعاره در برخی از جریان های تفکر غربی معاصر نیز استفاده می شود. [ ۶]
در زمینه تجربه مصرف روانگردان ها، اصطلاح مرگ نفس هم معنی با از هم پاشیدن ضمیر[ ۷] [ ۸] [ ۱] [ ۹] بوده و برای اشاره به از دست دادن ( موقتی ) حس وجود از خود به دلیل استفاده از روانگردان ها به کار می رود. [ ۱۰] [ ۱۱] [ ۱] این اصطلاح توسط تیموتی لیری و همکارانش[ ۱] برای توصیف زوال ضمیر خودآگاه[ ۱۲] در فاز اول مصرف ال اس دی، که در آن یک «جداسازی کامل» از خود[ note ۱] رخ می دهد، استفاده شد. این مفهوم همچنین در معنویت عصر نو معاصر و در درک مدرن ادیان شرقی برای توصیف از دست دادن دائمی «تعلق به احساس جداگانه ای از خود»[ web ۱] و بی مرکز محوری ( در مقابل خود محوری ) استفاده می شود. [ ۱۳] این مفهوم به موثرترین بخش آموزه های اکهارت تولی نیز اشاره دارد، جایی که حس وجود از خود به عنوان انباشته ای از افکار و احساسات تعریف می شود که به طور مداوم به خود پرداخته و این تصور و احساس را ایجاد می کند که موجودی مجزا است و فقط با آزاد کردن و بیرون کشیدن هویت آگاهی انسانی از آن است که واقعاً می توان از درد و رنج درونی رهایی یافت. [ ۱۴]
مرگ نفس و یا اصطلاح «مَحو خود» در چارچوب عرفان توسط پژوهشگر مطالعات دینی دانیل مرکور به عنوان «تجربه ای غیرقابل تصور که در آن هیچ اثری از هویت شخصی باقی نمی ماند» تعریف شده است. این حالت تجربه خلسه بسیار عمیقی است که حین آن کارکردهای واقعیت سنجی، ادراک حسی، حافظه، منطق، خیال پردازی و نیاز به خودنمایی ضمیر انسانی سرکوب می شود صوفیان مسلمان آن را فنا می نامند، [ note ۲] و کابالیست های یهودی قرون وسطی آن را «بوسه مرگ» می نامیدند. [ ۱۵]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر زمینه تجربه مصرف روانگردان ها، اصطلاح مرگ نفس هم معنی با از هم پاشیدن ضمیر[ ۷] [ ۸] [ ۱] [ ۹] بوده و برای اشاره به از دست دادن ( موقتی ) حس وجود از خود به دلیل استفاده از روانگردان ها به کار می رود. [ ۱۰] [ ۱۱] [ ۱] این اصطلاح توسط تیموتی لیری و همکارانش[ ۱] برای توصیف زوال ضمیر خودآگاه[ ۱۲] در فاز اول مصرف ال اس دی، که در آن یک «جداسازی کامل» از خود[ note ۱] رخ می دهد، استفاده شد. این مفهوم همچنین در معنویت عصر نو معاصر و در درک مدرن ادیان شرقی برای توصیف از دست دادن دائمی «تعلق به احساس جداگانه ای از خود»[ web ۱] و بی مرکز محوری ( در مقابل خود محوری ) استفاده می شود. [ ۱۳] این مفهوم به موثرترین بخش آموزه های اکهارت تولی نیز اشاره دارد، جایی که حس وجود از خود به عنوان انباشته ای از افکار و احساسات تعریف می شود که به طور مداوم به خود پرداخته و این تصور و احساس را ایجاد می کند که موجودی مجزا است و فقط با آزاد کردن و بیرون کشیدن هویت آگاهی انسانی از آن است که واقعاً می توان از درد و رنج درونی رهایی یافت. [ ۱۴]
مرگ نفس و یا اصطلاح «مَحو خود» در چارچوب عرفان توسط پژوهشگر مطالعات دینی دانیل مرکور به عنوان «تجربه ای غیرقابل تصور که در آن هیچ اثری از هویت شخصی باقی نمی ماند» تعریف شده است. این حالت تجربه خلسه بسیار عمیقی است که حین آن کارکردهای واقعیت سنجی، ادراک حسی، حافظه، منطق، خیال پردازی و نیاز به خودنمایی ضمیر انسانی سرکوب می شود صوفیان مسلمان آن را فنا می نامند، [ note ۲] و کابالیست های یهودی قرون وسطی آن را «بوسه مرگ» می نامیدند. [ ۱۵]
wiki: مرگ نفس