مروض. [ م ُ رَوْ وِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویض. رجوع به ترویض شود. ریاضت دهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ).
مروض. [ م ُ رَوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویض. رجوع به ترویض و مَروض شود.ریاضت داده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). کره اسب مطیع و مسخرشده و راه رفتن را آموخته. ( از اقرب الموارد ).
- مروض کردن ؛ رام کردن. آموخته ساختن. ریاضت دادن :
نفسها را تا مروض کرده ام
زین ستوران بس لگدها خورده ام.
مولوی.