مروخ
لغت نامه دهخدا
مروخ. [ م ُ ] ( ع مص ) در ابن البیطار این مصدر به جای مصدر «مرخ » بکار رفته است به معنی مالیدن :شحم الاسد بلیغ فی تقویة الجماع بلوغا عجیباً، مُروخا بِه و مُسوحا. ( ابن البیطار ). و رجوع به مرخ شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید