مرواری

لغت نامه دهخدا

مرواری. [ م ُرْ ] ( اِ ) مروارید، در تداول عامه. رجوع به مروارید شود.
- مرواری پوکه ؛ مروارید بدل در تداول عامه. رجوع به مروارید بدل ذیل مروارید شود.

فرهنگ فارسی

مرورارید

گویش مازنی

/mervaari/ مروارید

پیشنهاد کاربران

آقای اریا بهداروند من از طایفه منجزی تش پلنگ هستم لطفا یک سری اطلاعات رو اصلاح بفرمایید اول اینکه ما پلنگ ها اولاد های زیادی داریم که اولاد شهباز و برات و شمس علی چند تا از این اولاد ها می باشند که فامیل
...
[مشاهده متن کامل]
اله بخشی هم جزو اولاد شمس علی می باشد و همچنین اولاد قرقه شه جزو اولاد شهباز می باشد. قرقشه پسر علی باز هست و علی باز هم پسر شهباز و شهباز پسر خدابخش و خدابخش هم پسر میرزا پلنگ می باشد و بقیه اولادهای پلنگ هم به میرزا پلنگ میرسند

نام زن در زبان لری بختیاری به معنی
مروارید
مرواری::مروارید

بپرس