مرهوب
لغت نامه دهخدا
- مرهوب اللسان ؛ آنکه مردم از زبان او ترسند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
مرهوب. [ م َ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ). اسد. ( اقرب الموارد ). || ( اِخ ) از اعلام است. || نام اسبی است. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
هراس انگیز ، ترسناک