مرمت کردن. [ م َ رَم ْ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) التیام دادن. اصلاح کردن. ترمیم کردن. تعمیر. ( از منتهی الارب ) : دارالفناء کوی مرمت نمی کنندبرخیز تا عمارت دارالبقا کنیم.سعدی ( از نسخه خطی کهن ).
repair (فعل)جبران کردن، عازم شدن، مرمت کردن، تعمیر کردن، دوباره دایر کردنmend (فعل)درست کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، رفو کردن، مرمت کردن، تعمیر کردنdo up (فعل)انجام دادن، شروع بکار کردن، اماده استفاده کردن، لخت شدن، مرمت کردنfurbish up (فعل)مرمت کردن