مرقم
لغت نامه دهخدا
مرقم. [ م ِ ق َ ] ( ع اِ ) قلم.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مکواة وآلت داغ کردن. ج ، مَراقم. ( اقرب الموارد ). || آنچه بوسیله آن بر نان نقش کنند. ( از لسان ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(مُ رَ قَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) رقم شده ، نگاشته .
فرهنگ عمید
رقم شده، نگاشته.
پیشنهاد کاربران
قلم حکاکی