مرقعپوش. [ م ُ رَق ْ ق َ ] ( نف مرکب ) مرقع پوشنده. پوشنده مرقع. آن که مرقع به تن کند : گرسگی خود بود مرقعپوش سگ دلی را کجا کند فرموش ؟نظامی.گر وصل منت باید ای پیرمرقعپوش هم خرقه بسوزانی هم قبله بگردانی.عطار.|| کنایه از فقیر. ( آنندراج ). || کنایه از درویش.