ز مشک تبتی مرغول پنجاه
فروهشته ز فرقش تا کمرگاه.
( ویس و رامین ).
جعد مفتول جان گسل باشدزلف مرغول غول دل باشد.
سنائی.
کار من از عشق آن نگار بیاراست کان خط مرغول چون نگار برآمد.
سوزنی.
گروگان خوهی سرخ و مرغول رومه بسختی چو خاره به تیزی چه خاوه.
سوزنی.
سرش همچون سر ماهی است لغزان به بن بر رومه مرغول چون شست.
سوزنی.
نهاده بر رخ چون گل چو چنگ شاهین چیست ز عنبر، آن خط مرغول تیره روشن.
سوزنی.
یکی مرغول عنبر بسته بر گوش یکی مشکین کمند افکنده بر دوش.
نظامی.
گهی مرغول جعدش باز کردی ز شب بر ماه مشک انداز کردی.
نظامی.
به تن بر یکی آسمان گون زره چو مرغول هندی گره بر گره.
نظامی.
تا که مرغول خطت دیدم و معنی لطیف پس از آن یاد نیامد ز گل شمشادم.
کمال اسماعیل.
مرغول را بگردان یعنی برغم سنبل در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان .
حافظ.
تقصیب ؛ مرغول و پیچان گردانیدن موی را. ( از منتهی الارب ). شعر جعد؛ موی مرغول یا موی کوتاه. ( منتهی الارب ). شعر حجن ؛ موی مرغول و فروهشته. ( منتهی الارب ). قطط؛ سخت بشک شدن موی ، یعنی نیک مرغول کرده ،ای جعد محکم تافته. ( مجمل اللغة ). مُقصَّب ؛ موی مرغول و پیچان. ( منتهی الارب ).- مرغول ریش ؛ دارای ریشی مرغول و مجعد.
- مرغول موی ؛ دارنده موی جعد. مُحبَّ»الشعر :
جوان چون بدید آن نگاریده روی
بسان دو زنجیر مرغول موی.
رودکی.
کِنشاء؛ مرد مرغول موی و زشت روی. ( منتهی الارب ).|| تحریر و پیچش نغمه و آواز را هم گفته اند و آواز مطربان و خوانندگان و مرغان را بدین سبب مرغول و مرغوله خوانند. ( برهان ). آواز مرغان و نوعی از آواز خاص مطربان که با پیچیدگی باشد. ( غیاث ) :
تو و دست دستان و مرغول مرغان بیشتر بخوانید ...