مرغ بی وقتی سرت باید برید
عذر احمق را نمی شاید شنید
دفتر اول مثنوی/ داستان شیر و خرگوش
فاطمه سالاروند
عذر احمق را نمی شاید شنید
دفتر اول مثنوی/ داستان شیر و خرگوش
فاطمه سالاروند
مرغ بی وقتی ، سرت باید برید
عذر احمق را نمی شاید شنید
دفتر اول مثنوی/ داستان شیر و خرگوش
فاطمه سالاروند
عذر احمق را نمی شاید شنید
دفتر اول مثنوی/ داستان شیر و خرگوش
فاطمه سالاروند
مرغ بی هنگام ؛ مرغ بیگه. مرغ بی وقت. مرغ که در غیر وقت خود خواند. مرغ که بی وقت خواند. خروس بی محل :
مرغ بی هنگامی ای بدبخت رو
ترک ما گو خون ما اندر مشو.
مولوی.
مرغ بی هنگامی ای بدبخت رو
ترک ما گو خون ما اندر مشو.
مولوی.