مرعوب کردن


مترادف مرعوب کردن: بیمناک کردن، متوحش ساختن، هراسان کردن، ترساندن، هراساندن، به وحشت افکندن، وحشت زده کردن

معنی انگلیسی:
cow, daunt, intimidate, overawe, terrify, terrorize, unnerve, bulldoze

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ترساندن خایف کردن .

مترادف ها

intimidate (فعل)
ترساندن، نهیب زدن به، مرعوب کردن، تشر زدن به

unnerve (فعل)
عصبانی کردن، دلسرد کردن، مرعوب کردن، فاقد عصب کردن

terrify (فعل)
وحشت زده کردن، مرعوب کردن

فارسی به عربی

اخف

پیشنهاد کاربران

- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
- زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
وعید

بپرس